۲۲۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۱۹

ساقی کناف بوالهوسان از پیاله کن
کار مر ابدان لب میگون حواله کن

مطرب برآر دست و فرو کوب پای رقص
بر روی لاله سنبل مشگین کلاله کن

بر گوشۀ هلال نشان آفتاب جام
دوری میان حلقۀ رندان چو هاله کن

بر عنصر وجود مناز می زن آتشی
وزنو سرشت طینت من زانسلاله کن

شیخم کند ز دیدن ماهی دو هفته منع
سیر شعور مفتی هفتاد ساله کن

ساقی سبوی نقره بخامان سفله بخش
ما را شراب پخته ده و در سفله کن

باشد که رقتی کند آنسگدل طبیب
ایدل هنوز تا رمقی هست ناله کن

ای باغبان بشاخ گلی ناز تا بچند
بازآ بشهر سیر گلستان لاله کن

نیرّ چو وصل عارض لیلی نداد روی
مجنون صفت تسلی خود از غزاله کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۱۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۲۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.