۲۳۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰

عمری که بی تو ای مه نوشاد میرود
سر داده خرمنی است که بر باد میرود

دور از کنار یار ز دریای چشم من
رودیست دجلۀ که به بغداد میرود

شیرین بکام جوئی و پرویز در نشاط
غافل ز خون که از دل فرهاد میرود

جز من بهر که مینگری در حضور تو
افسرده خاطرآمد و دلشاد میرود

مستانه میخرامد و دل از پیش دوان
آهو نگر که از پی صیاد میرود

خلقی بدام بسته و خود همچو سروناز
بنگر چگونه سر خوش و آزاد میرود
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.