۲۲۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲

دلبر من بچهره چون زلف معنبر آورد
مهر نخوشه جا دهد مه بدو پیکر آورد

میوه ندید سرو را کس بجهان تو بوالعجب
از چه گلی که سرو تو میوۀ شکر آورد

صد ره ا گر بری سرم شعلۀ شمع پیکرم
سوزد و ریزد اشگ خون تا سر دیگر آورد

زنده بگور اگر کند کس نکند ملامتش
مام بشر پس از تو گر حور مصوّر آورد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.