۲۴۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶

کدام آیت رحمت که در جبین تو نیست
کدام لطف و ملاحت که در عجین تو نیست

از این درخت رطب در به روی خلق مبند
که کس شهر نه بینم که خوشه چین تو نیست

نه من شهد لبت چون مگس حریصم و بس
که را که پای تعلق در انگبین تو نیست

توبه که در همه عالم قرین کس نشوی
گر در جهان نکوئی کسی قرین تو نیست

سبب یوسف مصری بری مگر نه نژاد
که دل نمانده در این شهر کاو رهین تو نیست

شکست عهد تو و من خوشم بحمد الله
که روسیاهیم از زلف عنبرین تو نیست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.