۲۶۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۶

ترا که دیده نباشد نظر چگونه کنی
بدین قدم که تو داری سفر چگونه کنی

ترا که هیچ ز احوال خود خبر نبود
بگو ز حال خود دیگران را خبر چگونه کنی

نکره هیچ مریدی چگونه شیخ شوی
پسر نبوده کسی را پدر چگونه کنی

ترا که نیست خبر از جهان زیر و زبر
ز زیر عزم جهان زبر چگونه کنی

نکرده محو فراموش نقش لوح وجود
حدیث عشق ندانم زبر چگونه کنی

چو نیست هیچ وقوفت ز صنعت اکسیر
به‌پیش اهل نظر مس زر چگونه کنی

نگشته کوکب وار صفت مسخر و مایل
نه مشتری و ز زهره قمر چگونه کنی

بمغربی چو رسیدی روان روان بگذر
از او نبرده نصیبی گذر چگونه کنی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.