۲۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۸۵

انکه جان یابم از از انفاس خوشش هر نفسی
چون که کس محرم او نیست چگویم بکسی

طعمه باز به گنجشک نشاید دادن
سرّ عنقا نتوان گفت به پیش‌مگسی

سرّ دریا بگهر گوی چه گویی با کف
درّ چو بخشی بصدف بخش چه بخشی بکسی

باور از من نکنی قصه دریای محیط
ایکه هرگز نشنیدی و ندیدی ارسی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۸۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۸۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.