۲۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۷۵

شهدت فیک جمالا فینت فیبذاتی
قتلتنی بلحاظ و ذات عین حیاتی

ز چشم مست و خرابت مدام مست و خرابم
ولیس نشوءت فی الحب من کوس شقاتی

چو از جمیع جهاتست جلوه گاه تو چشمم
لقد جلوت علی عین من جمیع جهاتی

و کیف تشنه حسنا بک الملاح جمیعا
ملاح ملح اجاجی توئی که عین فراتی

بحسن و خلق و شمایل بهیچ خلق نمانی
که بس حمیده خصالی و بی جمیل صفاتی

نه هجرتست هلاکم ز وصل تست نجاتم
رایت منه هلاکی وجدت فیه نجاتی

بعزم کعبه برای دیدت رویت
قطعت وصل ثقاتی و خلت فی الفواتی

دخلت فیه ضلام لاجل وصلک حنا
که همچو چشمه حیوان نهفته در ظلماتی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۷۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.