۲۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۵۹

مرا آن لبت خندان تازه
بتن هردم فرستد جان تازه

بچشم جان تازه هر زمانی
ناید چهره جانان تازه

دهد هر ساعتی طفل دلم را
نگارین شیر از پستان تازه

ز دریای دل و جانم برآرد
دمادم لولو مرجان تازه

برون آید مرا در جان و در دل
هزاران روضه و بستان تازه

نماید هر زمانی معجزی نو
بیارد حجت و برهان تازه

ولیعهد خودش سازد دگر بار
نویسد بهر او فرمان تازه

قدیمی عهد را سازد مجدد
کند با مغربی پیمان تازه
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵۸
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۶۰
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.