۲۹۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۳۰

گه چو چنگم و گاه چو نی بنوازم
گه به هر ساز که سازی تو مرا می سازم

چون نیم در تو دمی در من بیچاره بدم
می نیاید به طرب هیچکس از آوازم

کبر و نازی که کنی بر من از آن مفتخرم
در میان همه عشاق از آن می‌نازم

عاشقی به ز منت کو که به وی پردازی؟
دلبری به ز توام کو که به وی پردازم؟

حسن مجموع بتان در نظرم می آید
چون نظر بر رخ زیبای تو می‌اندازم

چونکه هر لحظه ز تو حسن دگر می بینم
با تو هر لحظه از آن عشق دگر میبازم

شاهباز تو بدم، دست تو پروازم داد
باز بر دست تو آیم چو بخوانی بازم

بلبل روضه ی بستان و گلستان توام
هم به گلزار تو آیم، چو دهی پروازم

مغربی نقطه آخر چو به اوّل پیوست
دیدم انجام من آنجاست که بود آغازم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۲۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۳۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.