۲۷۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۲

ایجمال تو در جهان مشهور
لیکن از چشم انس و جان مستور

نور رویت بدید ها نزدیک
لیکن از دیدنش نظر ها دور

غیر گرمی کجا کند ادراک
ز آفتاب منیر تابان کور

گرچه باشد عیان چه شاید دید
قرص خورشید را بدیده مور

هم بتو میتوان ترا دیدن
بل توئی ناظر و توئی منظور

مدتی این گمان همیبردم
که منم ذاکر و تویی مذکور

شد یقینم کنون که غیر توست
ذاکر و ذکر و شاکر و مشکور

مهر رویت چو تافت بر عالم
یافت ذرّات کاینات ظهور

گشت پیدا از عکس زلف و رخت
در جهان کفر و دین و ظلمت و نور

لب شیرین او چشم فتانت
در زمانه فکنده متنه و شور

مغربی را مدام تز لب و چشم
در جهان مست دارد و مخمور
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.