۲۶۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱

دلی دارم که در روی غم نگنجد
چه جای غم که شادی هم نگنجد

میان ما و یار همدم ما
اگر همدم نباشد دم نگنجد

حدیث بیش و کم اینجا رها کن
که اینجا وصف بیش ک کم نگنجد

چنان پر گشت گوش از نغمه دوست
که در وی بانگ زیر و بم نگنجد

جز انگشتی که عالم خاتم اوست
دگر چیزی دراین خاتم نگنجد

دلی کاو فارغست از سوز و ماتم
در او هم سور هم ماتم نگنجد

رسد هر کز بحالی آدمیزاد
که آنجا عالم و آدم نگنجد

زبان ای مغربی درکش ز گفتار
مگو چیزی که در عالم نگنجد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.