۲۵۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۲

شاه بتان ماه رخان عرب رسید
با قامت چو نخل و لب چون رطب رسید

لب بر لبم نهاد و روان کرد عاقبت
جانم بلب رسید چو جانم بلب رسید

چون جان تازه یافت لبم از لبان او
ایدل بیا که موسم عیش و طرب رسید

محبوب را نگر که چون عاشق نواز شد
مطلوب را نگر که بگاه طلب رسید

این سلطنت ز فقر و فنا گشت حاصلم
وین ملک نیمروز مرا نیمشب رسید

رنجی نکش که لایق بیقدر و قیمتی است
هر راحتی که آن بکسی بی تعب رسید

بیحرمت و ادب نرسد مرد هیچ جا
هرجا کسی رسید ز راه ادب رسید

بی نسبت و نسب نشده کی رسید بدوست؟!
ایدوست کس بدوست ز راه نسب رسید

برداشت مغربی سبب مغربی ز راه
تا بی سبب بحضرت آن بی سبب رسید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.