۲۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸

دل همه دیده شد و دیده همه دل گردید
تا مراد دل و دیده ز تو حاصل گردید

به امیدی که رسد موجی از آن بحر بدل
سالها ساکن آن لجّه و ساحل گردید

منزلی به ز دل و دیده من هیچ نیافت
ماه من گرچه بسی گرد منازل گردید

دل که دیوانه زنجیر سر زلف تو بود
هم بزنجیر سر زلف تو عاقل گردید

عاقبت یافت در آن بند سلاسل آرام
سالها گرچه در آن بند و سلاسل گردید

مکر و دستان و فریب و حیل پیر خرد
پیش نیرنگ و فسونهای تو باطل گردید

پرده بردار ز رخ تا که روان حل گردد
هرچه بر من ز سر زلف تو مشکل گردید

گر دلم آینه کامل رخسار تو نیست
عکس انوار رخت را بچه قابل گردید

روی با روی تو آورد، از آن مقبل شد
هم ز اقبال رخ تست که مقبل گردید

هر که از کامل ما یافت نظر کامل شد
مغربی از نظر اوست که کامل گردید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.