۲۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۰

این جوش که از میکده برخاست چه جوش است
این جوش مگر از خم آن باده فروش است

این دیده ندانم که چرا مست و خراب است
وین عقل ندانم که چرا رفته ز هوش است

دل باده کجا خورده ندانم شب دوشین
کاو بیخبر و مست و خراب از شب دوش است

این کیست که دردل گوش دل آهسته سخنگوست
وان کیست که اندر پس این پرده بگوش است

در گوش فلک از مه تو حلقه که انداخت
این چرخ ندانم که چرا حلقه بگوش است

این مهره مهر از چه برین چرخ روانست
بر اطلس گردون ز کواکب چه نقوشست

ای هدهد جان ره بسلیمان نتوات برد
بر درکه او بسکه طیور است و وحوش است

ساکن نشود بحر دل مغربی از جوش
یارب ز چه بادست که در جنبش و جوش است
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.