۲۹۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۷

دلی که در خم زلف بتی اسیر نباشد
عجب مدار که بر ملک تن امیر نباشد

چنان گسسته ام از ما سوا علاقۀ الفت
که غیر زلف توام هیچ دستگیر نباشد

مرا مگوی چرا پند عاقلان نپذیری
که غیر عشق توام هیچ دلپذیر نباشد

کُشی و زنده کنی ورنه چون تو هیچ ستمگر
به قتل بی گنهان اینقدر دلیر نباشد

هزار مرتبه داری زمن گریز ولیکن
چو نیک بنگرم از تو مرا گریز نباشد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.