۲۸۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۵

همه روزه بر سر کشور دلم از بتان حشمی رسد
چه رسد به ملک خراب اگر حشمی ز محتشمی رسد

شود جراحت سینه بِه ز عنایت تو اگر به من
دو سه قطره مشک تَر ای صنم ز ترشّح قلمی رسد

ز شراب شوق تو سرخوشم صنما به خاک بریز می
چه تفاوتی کند از نَمی که ز شبنمی به یَمی رسد

به وفا و مهر تو مایلم به جفا و جور تو خوشدلم
که خوشیست بر من و مثل من ستمی که از صَنمی رسد

به صباح روز قیامت ار فکنند وعدۀ وصل او
همه عمر من به دمی رود که قیامتم به دَمی رسد

چو رسی به ابر عطای او ز غبار خسته به او بگو
که به کِشت سوخته خرمنی چه شود گر از تو نَمی رسد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.