۷۰۷ بار خوانده شده

بخش ۱۴ - خاریدن روستایی در تاریکی شیر را بظن آنک گاو اوست

روستایی گاو در آخُر بِبَست
شیرْ گاوَش خورْد و بر جایَش نِشَست

روستایی شُد در آخُر سویِ گاو
گاو را می‌جُست شبْ آن کُنجکاو

دست می‌مالید بر اَعْضایِ شیر
پُشت و پَهْلو، گاه بالا، گاه زیر

گفت شیر اَرْ روشنی اَفْزون شُدی
زَهره‌اَش بِدْریدی و دلْ خون شُدی

این چُنین گُستاخْ زان می‌خارَدَم
کو درین شبْ گاو می‌پِنْدارَدَم

حَق هَمی‌گوید که ای مَغْرورِ کور
نه زِ نامَم پاره پاره گشت طور؟

که لَوْ اَنْزَلْنا کِتابًا لِلْجَبَلْ
لَانْصَدَعْ ثُمَّ اَنْقَطَعْ ثُمَّ ارْتَحَلْ

از من اَرْ کوهِ اُحُد واقِف بُدی
پاره گشتیّ و دِلَش پُر خون شُدی

از پدر وَزْ مادر این بِشْنیده‌‌یی
لاجَرَم غافِل دَرین پیچیده‌‌یی

گَر تو بی‌تَقلید ازین واقِفْ شَوی
بی‌نِشان از لُطْفْ چون هاتِفْ شَوی

بِشْنو این قِصّه پِیِ تَهدید را
تا بِدانی آفَتِ تَقْلید را
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:بخش ۱۳ - تمامی قصهٔ زنده شدن استخوانها به دعای عیسی علیه السلام
گوهر بعدی:بخش ۱۵ - فروختن صوفیان بهیمهٔ مسافر را جهت سماع
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.