۲۵۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۹۶

به یک کرشمه توانی که کار ما سازی
ولی به چار بیچارگان نپردازی

در آرزوی خیالت غلام خوابم من
خنک کسی که تواش همنشین و همرازی

عیار مهر تو یک ذره کم نگردانم
اگر به بوته عشقم چو سیم بگدازی

چو ما بدیدن رویت ز دور خرسندیم
نسیم با سر زلفت چرا کند بازی

به دست باد صبا زلف خویش باز مده
که هست عادت آن هرزه گردغمازی

مکن تفرج سرو سهی همان خوشتر
که عشق با قد و بالای خویشتن بازی

به گل بگو که ز رویم خجل نمی کردی
که در میان ریاحین به حسن می نازی

پیام ده سوی بلبل که با وجود همام
روا بود که سخنهای عشق بپردازی

همام را سخن دل فریب و شیرین است
ولی چه سودکه بیچاره نیست شیرازی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۹۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.