۳۵۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۴۳

گر از شاخ دولت گلی چیدمی
نسیمی ز کوی تو بشنیدمی

به بوی نو جانم خریدی صبا
اگر من بدان دولت ارزیدمی

ز کویت سگی گر رسیدی به من
از آن در حدنی پرسیدمی

دهان و لب از صد شکر شستمی
همه گرد پایش بلیسیدمی

گر این حسن بودی چو زلفت مرا
به گرد رخ خویش گردیدمی

شب و روزه سودای خود کردمی
به رخسار خود مهر ورزیدمی

به آتشکده در جمال بتان
گر از روی نو پرتوی دیدمی

چو زلف تو زنار بر بستمی
دره آتشکده بت پرستیدمی

از آن غمزه گر مست گشتی کمال
چو چشمت به محراب غلطیدمی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.