۲۳۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۰۰۳

تو چشم آنکه حق بینی نداری
وگر نه هرچه بینی حق شماری

مکن بب غریق ای زاهد خشک
کزین دریا تو چون خس در کناری

از احوال درون دردمندان
چگویم با تو چون دردی نداری

ز ابرویش چه روی آری به محراب
نماز ناروا تا کی گزاری

دلا از ما بگو با چشم گریان
چو با عنایت کرد باری

نثار خاک آن دراز در و لعل
به بار ای کان گوهر تا چه داری

کمال آن خاک نعلین ار کنی تاج
از درویشی بشاهی سر برآری
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۰۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۰۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.