۲۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۷۳

ای رخت آیت حسن و دهنت لطف خدای
به حدیثی بگشای آن لب و لطفی بنمای

خانه تست دل و دیده ز باران سرشک
اگر این خانه چکد آب در آن خانه در آی

شد ز نظارگیان خانه همسایه خراب
به من با تو که فرمود که بر بام برآی

زاهد شهر بخشکیست ز چوبی کمتر
که چو نعلین نمالیده بروی آن کف پای

گفته بودی که شبی باده خورم با تو بیا
همچو پیمان من و وعده خود دیر میای

روز باران سرشکم مرو از خانه به باغ
که رود پای تو چون سرو فرو در گل و لای

بوستانیست سرای از گل آن روی کمال
به سرای آمدی ای بلبل خوشگو به سرای
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۷۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۷۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.