۲۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۹۶۴

اگر در کشتنم تأخیر کردی
نبود از مرحمت تقصیر کردی

رها کردی چو من دیوانه ای
گرفتی زلف را زنجیر کردی

را از دل خونها چکید آن دم که بر ما
بقصد جان مزه چون تیر کردی

چه شوخی ای پسر کز عهد طفلی
بخونم میل بیش از شیر کردی

رقیبا مینمانی آدمی شکل
تو آن هیأت چرا تغییر کردی

نکردی سجده زاهد برآن روی
به بیدینی مرا تکفیر کردی

کمال احوال درد خویش با بار
چو گفتی نیک بد تقریر کردی
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۹۶۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۹۶۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.