۲۷۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵۷

زنشاط و عیش بادا لب تو همیشه خندان
شکرست آن نه لبها گهرست آن نه دندان

به دهان تنگ فرما که زحقه مرهمی ده
چو به خنده تازه کردی سر ریش دردمندان

به غبار گرد روی تو خطی نوشته دیدم
که به حسن از آنچه بودی شده هزار چندان

قلم مصوران گو سر خود بگیر و میرو
نوبیا و صورت خود بنما بنقش بندان

به بتان آهنین دل نشوی دلا مقابل
که تو آبگینه داری و نبی حریف سندان

چو مجال بوسه افتاد به به نیاز صوفی
تو و آستین زاهد من و آستان رندان

ننهی کمال خود را ز سگان آستانش
که به پایه بزرگی نرسند خود پسندان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.