۲۴۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۵۵

روی او از زلف دیدن می توان
گل شب مهتابه چیدن می توان

گرچه زلف او ز سر تا پا جفاست
این جفا از وی کشیدن می توان

کشتی مرغی که باشد خانگی
گر به بام او پریدن می توان

با لب او میوه شیرین وصل
گر رسد وفیه رسیدن می توان

از دهانش جرعه آب حیات
گر بقا باشد چشیدن می توان

دل به زخمی از تو ترک ناله گفت
وقت مرهم آرمیدن می توان

دید عکس جان در آن عارض کمال
با عکس گل در آب دیدن می توان
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۵۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۵۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.