۲۶۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۱۰

هرگاه که به ناکامی دور از لب بار افتم
چون خسته بی مرهم مجروح و نگار افتم

مخمور و خراب آمد جان بیلب نوشینش
چون می نبود لابد در رنج خمار افتم

هرجا نظر اندازم بی تو به درخت گل
از گریه به بالایش چون ابر بهار افتم

آن بار به من صد ره نزدیک ترست از من
گر دور به صد منزل از بار و دیار افتم

باشم همه شب با به در گشت مگر ناگه
با چارده ماه خود یک شب به دو چار افتم

صد موج زند اشکم از شوق کنار او
گو موج بزن دریا باشد به کنار افتم

با زاهد اگر افتم ساکن شودم گریه
چون پیش کمال آیم در ناله زار افتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۹
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۱۱
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.