۲۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۸۰۴

نرود نقش خیال تو زمانی ز ضمیرم
خود من ساده درون صورت غیری نپذیرم

مرده ام در هوس آنکه بود فرصت آنم
که نهی پای درین دیده و در پای نو میرم

حال خود با که بگویم که شکایت ز تو دارم
با خلاص از که بجویم که به دام تو اسیرم

به قلم صورت اخلاص نوشتن چه ضرورت
چون ضمیر تو بود واقف اسرار ضمیرم

گفته حال کمال از غم من در چه نصایست
و چه توان گفت همان عاجز و مسکین و فقیرم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۸۰۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۸۰۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.