۷۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۷۷

ما با غم تو خرم و آسوده خاطربم
زآن لب به کام ما شکری نی و شاکریم

غایب نه ز چشم جهان بین ما چو نور
ا نو حاضری همیشه و ما با تو ناظریم

نظارگی به حیرته از آن صورتست و ما
حیران جان نگاری کلک مصوریم

زآن دم که نام جام بر آن لب نهاده اند
آن را که نیست معتقد باده منکریم

گفتم به دیر با تو رسم یا به کعبه گفت
ما را به هر مقام که جوینده حاضریم

چون دید کز تطاول آن زلف بیقرار
شوریده روزگار و پراکنده خاطریم

ببرید زلف و گفت به افسوس با کمال
گر دیر میرسیم به خدمت مقصریم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۷۶
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۷۸
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.