۲۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۶۲

گر به میخانه حریف می و شاهد باشم
به که در صومعه بنشینم و عابد باشم

وقت آن شد که اقامت به خرابات کنم
تا به کی معتکف گوشه مسجد باشم

دامن پیر مغان گر فتد این بار بدست
من سرگشته چرا طالب مرشد باشم

سال ها بر در میخانه نشینم به از آن
ک ه ازین گوشه نشینان مقلد باشم

زهد در صومعه می ورزم و این رندی نیست
رندی آنست که در میکده زاهد باشم

یار اگر ز آه من خسته نگر اندیشد
فارغ از قصد بداندیشی حاسد باشم

زندگی در سر تقوی شد و حیف است کمال
که همه عمر درین فکرت فاسد باشم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۶۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۶۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.