۲۶۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۷۰۸

را که هست ز ساعد در آستین پرسیم
به پول کهنه نیرزند مفلسان قدیم

در بنیم نشانم من غریب ز چشم
ترحمی نکنی هیچ پر غریب و بتیم

خط تو سوخت بر آتش هزار دفتر علم
ندانمت ز که این خط گرفته تعلیم

به درد عشق تو عشرت همین بود که مرا
شراب خون دل و غم حریف و غصه ندیم

همیشه بیم کنند از رقیب عاشق را
امید وصل اگر باشد از رقیب چه بیم

مرا تمام بود نیم مدعی در عشق
کجاست تیغ که سازد رقیب را به دو نیم

کمال کیست که او را گدای خود شمری
مرا حقیر شمر کز تو متئیست عظیم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۷۰۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۷۰۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.