۲۹۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۲

بحمدالله که دیگر بر روی دوستانه دیدم
چو بلبل می کنم مسنی که باغ و بوستان دیدم

من آن مرغ خوش الحانم که بیرون از قفس خود را
به اقبال بهار ایمن ز تشویش خزان دیدم

فلک گر تافت روی مهر و بر گردید از یاری
فراموشم شد آن، هر دو چو یار مهربان دیدم

شب قدری که می جستم به خواب و روز نوروزی
چو آن رو دیدم و آن موهمین دیدم همان دیدم

مراد من میان بار بود آن در کنار آمد
میان راحت افتادم چو رنج بیکران دیدم

زمان وصل کر دیگر زمانها به نهد عاشق
به روی دوستان من این زمان را آن زمان دیدم

کمال آن دم که خواهی دید با باران ترین خودرا
بگو این دولت از بمن نه صاحب قرآن دیدم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.