۲۸۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۹۱

بیوی خویش گردان زنده بازم
همی کش ساعتی دیگر بنازم

به شمع امشب مگر دل همزبانست
که او می سوزد و من میگدازم

سر زلفت مرا عمر دراز ست
خداوندا بده عمر درازم

اگر کردم نظر بازی به رویت
به حمدالله که باری پاکبازم

به چشمم کی پر مرغی که تا باز
بیارد نامه از سوی تو بازم

کمال خسته گفتی چاکر ماست
بدین اقبال دایم سرفرازم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۹۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۹۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.