۲۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۸۸

باز در آن کو گذری بافتم
بر درش از کعبه دری یافتم

پیش گدایان سر کوی دوست
ملک جهان مختصری بافتم

جان و سر و دبده چه داریم دوست
از همه چون دوسری بافتم

گر نظر مردم مقبل به ماست
آن ز قبول نظری یافتم

ای که گریزد دلت از داغ عشق
رو که ترا بیجگری یافتم

بی خبر افتاده در آن کوست دل
این قدر از دله خبری یافتم

دلش شد و دلبر به کف آمد کمال
گر شبه گم شد گهری یافتم
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۸۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۸۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.