۲۶۱ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۷۱

بی تو مرا خواب و خیال وصال
آن همه خوابست به چشم و خیال

جانسوی بالای نو بیدله نرفت
مرغ به بالا نرود جز به بال

حاجتم از روی نو یک دیدنست
دور محل نظرست و سؤال

بر ورق گل قلم صنع را
خوشتر از آن نقطه نیفتاد خال

سوختگان روی به آتش نهند
گر تو به جنت ننمائی جمال

جان و سر و هرچه برم پیش تو
هیچ نگری ز من الأ ملال

زلف تو خواهم به تفال گرفت
دال گرفتند مبارک به قال

الامیه گفتم غزلی تا بری
بر گذر قافیه نام کمال
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۷۰
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۷۲
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.