۲۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۶۸

ای رایت جمال تو نقش نگین دل
عشقت نهاده داغ جفا بر جبین دل

خلوتسرای عشق تو دارالامان جان
مشکل گشای سر تو روح الامین دل

در دامن وصال تو خواهم که ریختن
نقد وجود خویشتن از آستین دل

یارب چه تیره میشودم روز زندگی
زیرا که نیست صبح وصالت قرین دل

از حال زار خویش کمال ار کند بیان
حاجت روا کنی که ندارد حزین دل
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۶۷
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۶۹
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.