۲۷۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۶۲۵

به مطرب شبه چه خوش میگفت چنگش
خوشا می کز لب ساقیست رنگش

چو ساغر رفته بود از دست مطرب
به صد تصنیف آوردم به چنگش

چه بیم از محتسب بیمم ز شیشه است
که می ترسم برآید پا به سنگش

دهان تنگ و چشم تنگ دارد
بود زین جن خوبی نگ نگش

جدلها کرد دی واعظ به یک مست
نمی افتد خطا هرگز خدنگش

شب و روزت کمال این می به کف باد
که گه آئینه خوانی گاه زنگش
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۶۲۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶۲۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.