۲۹۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۹۴

آرزو برده ام که چشم تو باز
کشدم که به عشره گاه به ناز

ما خریدیم اگر فروشد دوست
نیم ناری بصد هزار نیاز

گره کشی خوان وصل لب بگشای
که نخست از نمک کنند آغاز

سر ما زیر پا فکن جان نیز
هرچه گفتیم بر زمین انداز باز

گفتم از زلفت از چه دورم؟ گفت:
رفتی به فکر دور و دراز

در شکر ریز فکر خویش کمال
قند هر یک سخن مکرر ساز

تا بیابد به چاشنی گیری
شکر از مصر و سعدی از شیراز
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۹۳
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۹۵
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.