۲۸۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۴۵

هر که در راه تو اول قدم از خویش برید
هم به اول قدم آنجا که می خواست رسید

هیچکس بانو نیاویخت که از خود نگریخت
میچکس باهنر نپیوست که از خود نبرید

به طلب کس خبری هم اثری از تو نیافت
بی طلب نیز نشانت به شنید و نه بدید

همه با ناله و آهند چه هشیار چه مست
همه با حسرت و دردند چه پیر و چه مرید

زاهد از صومعه گر رخت بکوی تو کشید
ما نخواهیم در آن کوی به جز درد کشید

آنکه آسان شمرد این همه خون خوردن ما
دور از آن روی مگر شربت هجری نچشید

تا دل ریش پر از درد طلب بافت کمال
بافت هر گونه دوائی که ازو میطلبید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۴۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۴۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.