۳۳۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۲۲

به من عید شد مبارک باد
عیدی عاشقان چه خواهی داد

عیدی و عید ما مه رخ تست
عید ما بی رخ تو عید مباد

گفته پرسم از تو عید دگر
. کاین وعده هم بعید افتاد

جانم از غم رهان چون عید رسید
عبد زندانیان کنند آزاد

عید شد بگذر از وعید کمال
عید سازند خاطر همه شاد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۲۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۲۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.