۲۷۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵۷ - زبان حال قاسم بن حسن(ع)

عمو به حالت من چشم مرحمت واکن
بیا و قاسم دلخسته را تماشا کن

گرفته تنگ به حالم سپاه سنگین دل
نظر به قاسم و سپر هجوم اعدا کن

به جز تو هیچ کس اندر غم یتیمان نیست
بیا دمی به سرم از ره وفا جا کن

رضا مشو که به حسرت روم به حجله خاک
اساس عشرت داماد خود مهیا کن

عمو به جان پدر کن به حال من پدری
برای من زوفا بزم عیش برپا کن

برو به خیمه عموجان برای خاطر من
عروس بی‌کس افسرده را تسلی کن

شده است پیکر قاسم هزار پاره ز تیغ
بیا جراحت جسم مرا مداوا کن

ز سم اسب نگردیده تا تنم پامال
مرا خلاص ز اعدادی بی‌سروپا کن

چو شد عروسی قاسم عزا دگر (صامت)
ز دست دور فلک مرگ خود تمنا کن
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۵۶ - در مصیبت سیدالشهدا(ع)
گوهر بعدی:شمارهٔ ۵۸ - زبان حال ام لیلا با جوان ناکام خود
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.