۲۵۹ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۰ - زبان حال سکینه مظلومه با کشته پدر

جان پدر فدای تن پاره پاره‌ات
قربان زخم‌های فزون از ستاره‌ات

با آن همه محبت بسیار از چه شد
یکباره از من ای تن بی‌سر کناره‌ات؟

از باد رفت العطش خویش و سوختن
دیدم ز تشنگی چو لب پرشراره‌ات

لب‌تشنه جان سپردی و در زیر تیغ شمر
سوی فرات بود به حسرت نظاره‌ات

داغ دل و غریبی و بیمار و تشنه‌کام
از چار سوی بسته فلک راه چاره‌ات

گریم ز محنت سر تو یا به پیکرت
گویم کدامیک ز غم بی‌شماره‌ات؟

داغ برادرم پی قتل تو بود بس
بهر چه کشت شمر ستمگر دوباره‌ات

روزم سیاه فاطمه کو آنکه می‌نمود
شب‌های تار جا بسر گاهواره‌ات

(صامت) برو بمیر که هنگام مردن است
در حیرتم ز چیست دگر استخاره‌ات
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۹ - زبان حال حضرت زینب(ع)
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۱ - ورود آل عصمت به زمین کربلا
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.