۲۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۲ - تضمین وداع علیا جناب زینب خاتون

گفت زینب بشه تشنه که ای یاور ما
ما برفتیم و تو دانی و دل غمخور ما

حال باز و به طناب است سر بی‌معجر
بخت بد تا به کجا می‌برد آبشخور ما

هر کجا پا بنهد از دل و جان‌دیده نهیم
قاصدی کز تو پیامی برساند بر ما

کربلا بهر تو و شام غم افزا از ما
که رفاه با تو قرین باد و خدا یاور ما

دل ما خو نشد و این قوم به ما می‌خندند
بکشد از همه انصاف ستم داور ما

شمر گر لطمه زند یا که سنان کعب سنان
نتوان برد هوای تو دمی از سر ما

چشم پرسش نکند باز به ما زاده سعد
رشک می‌آیدش از صحبت جانپرور ما

همرهی نیست به ما در سفر شام خراب
بوی زلف تو مگر باز شود رهبر ما

دل (صامت) عقب ناقه زینب رفته است
ای خوش آن روز که آید به سلامت بر ما
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۱ - همچنین فی‌المرثیه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۳ - رسیدن خبر شهدای کربلا به مدینه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.