۲۸۲ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۱ - همچنین فی‌المرثیه

دلا در کربلا بنگر چه غوغایی عیان دارد
حسین تشنه‌لب افغان ز جور کوفیان دارد

نشسته کشتی ایجاد از جور خسان در گل
چو دریا کربلا بس موجهای بیکران دارد

سکینه در نوا در نینوا از العطش چون نی
از آن غافل که اندر چشم خود آبی روان دارد

عجب نبود که زینب در برنا محرمان گرید
چو نتواند ز بی‌تابی غم دل را نهان دارد

قد خم گشته لیلا نباشد از ره پیری
که خار غم به پای دل ز داغ نوجوان دارد

تن نوباوه زهرا برهنه در صف میدان
به پیش آفتاب از تیر پران سایبان دارد

علی اصغر به روی دست یاب از گریه شد خاموش
قضا گفتا که این بلبل فغان از باغبان دارد

عروس قاسم داماد اندر حجله ماتم
به رنگ کهربا از غم رخ چون ارغوان دارد

اگر از گردش دوران حسین در کوفه شد مهمان
در آنجا بی‌حیایی همچو خولی میزبان دارد

بهار عشرت (صامت) چو شد صرف عزاداری
برای عزت فردا دو چشم خونفشان دارد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۲۰ - فی المرثیه
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۲ - تضمین وداع علیا جناب زینب خاتون
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.