۲۷۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۲۰ - فی المرثیه

اشک من رشک فراتست و سرابس خونست
یا رب این بحر چه بحری‌ست که آبش خونست

عرصه کرب و بلا موج زند چون دریا
وه چه دریا که همه موج و حبابش خونست

ز گلستان نبی دهر گرفته است گلاب
چه گلی بود ندانم که گلابش خونست

این نه عیش است و عروسی ز برای قاسم
گر عروسی است ز بهر چه خضابش خونست

شه دین را نرسد جرعه آبی در کام
تشنه جان می‌دهد و تا برکاتش خونست

شاهد بزم وفا زینب غمدیده چرا
نیست بر چهر حجابش که نقابش خونست

نه همین خو نشده جاری ز دو چشم (صامت)
خامه و دفتر و دیوان و کتابش خونست
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۹ - و برای او همچنین
گوهر بعدی:شمارهٔ ۲۱ - همچنین فی‌المرثیه
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.