۲۶۳ بار خوانده شده

شمارهٔ ۵ - زبان حال شاه اولیاء با زینب دختر ستمکش خود

به مرگ من مکش امروز معجر از سر زینب
که خواهی گشت از بعد پدر خونین جگر زینب

ز بعد از من برادرها نمایند از تو غمخواری
مخور غم گر شوی از کشتن من بی‌پدر زینب

دمن از ناخن غم جامه جان را نما صد چاک
که گردد مجتبی از زهر صدپاره جگر زینب

دمی گیسو به رخساره چو ماه خود پریشان کن
که بینی شش برادر کشته و بی‌دست و سر زینب

دمی بر شیشه طاقت بزن سنگ مصیبت را
که بینی خم حسین را از غم اکبر کمر زینب

دمی از ناصبوری اشک خود را رشک جیحون کن
که گردد حنجر خشک حسین از آیب تر زینب

دمی از ناله نه افلاک را اندر خروش آور
که بر نعش حسین در قتلگاه آری گذر زینب

دمی از آتش غم بزم ماتم را چراغان کن
که در ویرانه‌ها مسکن کنی با چشم تر زینب

دمی اشعار (صامت) را بخوان درخدمت زهرا
که آید چشم گریان بر سر نعش پدر زینب
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴ - در بی‌وفایی دنیار گریز به مصیبت
گوهر بعدی:شمارهٔ ۶ - در شکایت از سپهر و گریز به مصیبت
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.