۲۸۰ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۳

تا مرا گردن به طوق آشنایی بسته‌اند
روز و شب انجام کارم با جدایی بسته‌اند

هر چه با ما بی‌وفایی می‌کنی جرم تو نیست
جمع دنیا را ز روی بی‌وفایی بسته‌اند

دل بهر نو عاشقی مسپار کاین ناپختگان
تهمتی بر خود برای خودنمایی بسته‌اند

وقت آنان خوش که بیرون از جهان آرزو
دائماً دل را به الطاف خدایی بسته‌اند

بی‌اطاعت دل به لطف او نهادن غره گیست
خلق دل بر ای سخن‌هایی هوایی بسته‌اند

بعد ازین خواهی قفس را بند خواهی باز کن
بستگانت چشم از فکر رهایی بسته‌اند

(صامتا) با هیچکس خوبان ندارند الفتی
یا بکار ما در مشکل گشایی بسته‌اند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.