۲۸۸ بار خوانده شده

شمارهٔ ۱۶

صاحبا شوکت دی ماه بان پایه رسید
که زحل کرسی نه پایه به هیزم بفروخت

بر قد هیچکس ایام قبایی نبرید
که طمع چشمه خورشید بان چشم ندوخت

میکند باد برفتن حرکتهای خنک
مگر این شیوه ز زهاد ریایی آموخت

با همه ذوق درون گرم نشد وقت کمال
تا که در خلوت او دمبدم آتش نفروخت

بر سر نقده وامی بدعاگو بفرست
پاره هیزم و انگار که آن نیز بسوخت
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۱۵
گوهر بعدی:شمارهٔ ۱۷
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.