۲۶۴ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۴۲

زلفت که بر سمن گرهی عنبرین زند
توقیع حسن بر ورق یاسمین زند

مهریست نقش خاتم دولت که آفتاب
آنرا ز مهر عارضی نو بر زمین زند

حیف است اگر به خاک سر کویت ای صنم
رضوان دم از لطافت خلد برین زند

صورتگری که نقش تو بیند غریب نیست
گر خط نسخ در رخ خوبان چین زند

ای شاهدی که شهد لبان چون قند تو
صد بار طعنه بر شکر و انگبین زند

گرد از نهاد گوشه نشینان برآورد
ترک کمانکش تو چو تیر از کمین زند

تا کی کمال را هوس خاک پای تو
آبی ز دیده بر جگر آتشین زند
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۴۱
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۴۳
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.