۲۷۵ بار خوانده شده

شمارهٔ ۴۰۳

دل ز داروخانه دردت دواه دارد امید
شربت خاصی از آن دارالشفا دارد امید

هر کسی داره از آن حضرت نعنای عطا
مفلس عشق تو تشریف بلا دارد امید

جان و دل تا ذوق آن جور و ستم دریافتند
این ستم دارد توقع آن جفا دارد امید

کشته شمشیر غم یعنی شهید عشق را
زندگی این بس که از تو خونبها دارد امید

دارم امیدی که پابم بر بساط قرب راه ب
این گدا بنگر که وصل پادشا دارد امید

ر سر راه طلب شد خاک چشم انتظار
همچنان از خاک پایت تونیا دارد امید

دولت بوسیدن پای نمی یابد کمال
با چنین کوتاه دستی مرحبا دارد امید
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۴۰۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۴۰۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.