۲۶۶ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۸۳

چو آن شاخ گل از بستان بر آمد
زهر شاخی گلی از پا درآمد

چنان پر شد زچشمت چشم نرگس
بازار س که آب خجلتش از سر بر آمد

زدی لاف نهال گل به آن سرو
گل تو یک ورق زآن دفتر آمد

فرو رفتم به حیرت زآن رخ و زلف
که چون از لاله سبزه بر سر آمد

چوبستان پر شد از بوی خوش او
دگر بوی گل آنجا کمتر آمد

کمال آن به کز او بابی نسیمی
که از صد بوی گل آن خوشتر آمد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۸۲
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۸۴
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.