۲۹۷ بار خوانده شده

شمارهٔ ۳۶۵

ناز گلبرگ رخت سنبل تر میریزد
لاله سوخته دل خون جگر میریزد

هر شب از شرم گلستان جمالت صنما
آب از چهره خورشید و نمر میریزد

زلف تست آنکه پریشان شود از باد صبا
یا مگر گرد شب از روی سحر میریزد

روشن است این جهان کابنة بدر منیر
هر شب از حسرت روی تو بسر میریزد

مردم چشم کمال ارچه ندارد زر و سیم
در قدمهای خیال تو گهر میریزد
اگر سوالی داری، اینجا بپرس.
این گوهر را بشنوید

این گوهر را با صدای خود، برای دیگران به یادگار بگذارید.

برای ضبط گوهر با صدای خود، لطفا به حساب کاربری وارد شوید.

گوهر قبلی:شمارهٔ ۳۶۴
گوهر بعدی:شمارهٔ ۳۶۶
نظرها و حاشیه ها
شما نخستین حاشیه را بنویسید.